قسمت دوم از سلسله مطالب نقش تئوری در مددکاری اجتماعی

قسمت دوم از سلسله مطالب نقش تئوری در مددکاری اجتماعی

این مطلب قسمت دوم از سلسله مطالب نقش تئوری مددکاری اجتماعی می باشد. امید است مورد استفاده مخاطبین این رسانه واقع گردد.

نقش تئوری در مددکاری اجتماعی

نکات مهم، نقد تئوری ها و مکتب ساختار اجتماعی
برگرفته از: کتاب نقش تئوری در مددکاری اجتماعی

در مددکاری اجتماعی تئوری های مختلفی در کار با مددجویان مورد استفاده قرار می گیرند. این تئوری ها بیشتر از تبیین های روانشناختی و جامعه شناختی نشأت می گیرد. این تئوری ها به مددکاران اجتماعی کمک می کنند تا درک صحیحی از چرایی مشکلات و مسائل مددجویان خود پیدا نموده و در فرایند کمک به آنها راهها و روش های مناسب بهره می گیرند.

برای درک هرچه بیشتر این مطلب به مسائل زیر توجه نمایید:

مددکاری را در نظر بگیرید که با مادری دارای یک فرزند پسر ده ساله با مشکلات رفتاری مشغول به کار است. این کودک توسط متخصصین مربوطه مورد بررسی قرار گرفته و مشخص شده است که دارای اختلال “بیش فعالی” است.

به منظور کار حرفه ای با خانواده، ما نیازمند درک صحیح از تبیین های زیست شناختی در مورد پدیده بیش فعالی هستیم. این تبیین ها و توضیحات به ما کمک می کنند تا درک صحیح تری از تشخیص اختلالات بیش فعالی داشته و ما را در جهت مدیریت و کنترل چنین اختلالی راهنمایی می نمایند (مثلاً می دانیم که دارو ممکن است رفتار کودک تنظیم کند).

از طرف دیگر ما به تئوری هایی نیازمند هستیم تا چگونگی رفتار مادر با کودک را تبیین نموده و راهگشای ما، در چگونگی کمک به مادر در برخورد با کودک باشد.

بنابراین با استفاده از طیف وسیعی از تئوری های مددکاری اجتماعی، ما تصویر صحیح تری از موقعیتِ مورد مطالعه پیدا کرده و تبیین های مناسب را مورد نظر قرار می دهیم.

از طرف دیگر تئوری ها می توانند شیوه های فکری و روش های ما را به دیدگاههایی رهنمون سازند که قبلاً در مورد آنها تفکر و تعامل نکرده بودیم، لیکن به واسطه این تئوری های جدید، راهها و روشهای متفاوتی را در کار با مددجویان در نظر می گیریم.

به عبارت دیگر می توانیم متوجه شویم که تنها یک راه برای مقابله با یک پدیده وجود ندارد، بلکه تئوری های مختلفی می تواند از زاویه ای متفاوت از یکدیگر به تعبیر یک پدیده واحد بپردازند و در نتیجه راهبردهای مداخله ای متفاوتی را در کار با این پدیده به ما پیشنهاد نمایند (دوست قرین، ۱۳۹۵ب، ص۸).

بنابراین ملاحظه می گردد که تئوری های مختلف مددکاری اجتماعی می توانند چگونگی کارکرد ما را تحت تأثیر خود قرار داده و روشهای مداخله ای ما را شکل دهند. اما در همان حال نیز این تئوری ها می توانند مورد نقد قرار گرفته و مورد بحث و بررسی قرار گیرند.

در واقع این دید انتقادی می تواند به فعالیت ها و اهداف مددکاری اجتماعی نیز توسعه داده و به نوبه خود این دیدگاه که فعالیت مددکاری اجتماعی خود می تواند مورد انتقاد قرار گیرد را تقویت کند.

نقش تئوری در مددکاری اجتماعی
نقش تئوری در مددکاری اجتماعی

مکتب ساختار اجتماعی

برای درک هرچه بیشتر اینکه مددکاری اجتماعی یک فعالیت مجادله ای است، باید راهبرد مکتب ساختار اجتماعی را که برای اولین بار توسط ویگوتسکی (۱۸۹۶-۱۹۳۴) روانشناس روسی مطرح گردید به عنوان یک چارچوب تئوریک مدنظر قرار دهیم.

مکتب ساختار اجتماعی مربوط به پدیده هایی می شود که در متن اجتماع تحول و توسعه پیدا می کنند. به عبارت دیگر این مکتب به دنبال تبیین چگونگی شکل گیری و تحول پدیده های اجتماعی است که منحصراً به واسطه متن اجتماعی خاصی پدید آمده اند.

بر اساس این تئوری وقتی می گوییم چیزی محصول چگونگی ساخت اجتماع است، تمرکز و توجه ما بر این است که پدیده ناشی از معنی و مفهومی است که موسسات اجتماعیِ موجود به آن می دهند نه این که این خصوصیات به شکل ارثی و یا ذاتی وجود داشته اند.

به عبارت صریح تر، این ساختارهای موجود در اجتماع هستند که به پدیده ها معنی و مفهوم خاصی می بخشند نه این که این پدیده ها خود دارای چنین مفهوم ذاتی هستند.

در این راهبرد، ایده ها و یا ساختارهای مختلفی درباره طبیعت و هدف مددکاری اجتماعی مورد ملاحظه قرار می گیرد که ناشی از دیدگاهها و نقطه نظرات متفاوتی از یکدیگر هستند. به عبارت دیگر این راهبرد تأکید بر وجود راهها و ایده های موازی با یکدیگر در مورد پدیده های اجتماعی دارد.

مثلاً اگر سوال این باشد که “مددکاری اجتماعی چیست؟” در پاسخ می توان ایده ها و تعاریف متفاوت از یکدیگر را در بیان اینکه مددکاری اجتماعی چیست ارائه داد.

بنابراین می توان نتیجه گرفت که ساختارها و معانی در مورد مددکاری اجتماعی تحت تأثیر عوامل مختلفی از قبیل متن، زمان، قوانین و رفتار افراد قرار دارد و بدین ترتیب قضاوت ما را نیز تحت نفوذ خود قرار می دهند.

بر اساس مکتب ساختار اجتماعی روابط اجتماعی و فعالیت های گوناگون جهان شمول نیستند و از قبل تعیین نشده اند بلکه آنها منوط به تفسیرهای مختلف قابل مذاکره و تغییر هستند.

بر اساس این راهبرد، ساختار “آنچه که ما میدانیم” محصولاتی از معنی بخشیِ افراد هستند، نه اینکه حقایق ثابتِ تغییر ناپذیر.

درک و یا دیدگاه ما درباره اینکه مددکاری اجتماعی یعنی چه، بنابراین، می تواند با توجه به مکان و متن خاصی که ما در آن قرار گرفته ایم تغییر یابد.

علاوه بر آن تغییراتی که در طول زمان در قوانین و سیاستهای اجتماعی به وقوع می پیوندد، می توانند دیدگاه ما را درباره پیامدهایی از قبیل مسئولیت و یا استحقاق دریافت خدمات توسط مددجویان تغییر دهد.

به همین ترتیب تغییرات مذکور می توانند دیدگاه و روش های مداخله ای ما را در کار با مددجویان تحت تأثیر زیاد خود قرار دهند. بنابراین دیدگاه و ساختارهای اجتماعی نسبی بوده و در طول زمان با توجه به تغییرات اجتماعی، موقعیت، متن و نظایر اینها قابل تغییر و ارزیابی مجدد است.

ساختارهای اجتماعیِ قبلی ممکن است مورد بازبینی قرار گرفته، برخی کنار گذاشته شوند، برخی توسعه پیدا کنند و همچنین ساختارهای اجتماعی جدیدی نیز ارائه گردند.

در قسمت بعدی، به مکتب ساختار اجتماعی و مباحثه های مددکاری اجتماعی خواهیم پرداخت.

برگرفته از کتاب نقش تئوری در مددکاری اجتماعی، تألیف دکتر تقی دوست قرین

https://iraniansocialworkers.ir/site/%d9%86%d9%82%d8%b4-%d8%aa%d8%a6%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%af%d8%af%da%a9%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b9%db%8c-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%af%d9%88%d9%85/

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا